مجتبي ذوالنور جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران ادعا کرد که "در نظام اسلامي، ولايت و مشروعيت ولي فقيه از سوي خداوند، پيامبر و معصومين است و اينگونه نيست كه مردم به ولي فقيه مشروعيت بدهند تا هر زمان كه بخواهند او را عزل كنند."
در اصل ۱۱۱ قانون اساسی اما آمده: «هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود، یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بودهاست، از مقام خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر به عهده خبرگان مذکور در اصل یکصد و هشتم میباشد. در صورت فوت یا کناره گیری یا عزل رهبر، خبرگان موظفند، در اسرع وقت نسبت به تعیین و معرفی رهبر جدید اقدام نمایند.»
اظهارات خلاف قانون اساسی ذوالنور فقط یک پاچهخواری و چاپلوسی تمام عیار نیست، بلکه ریشه در یک تفکر جدی دارد که مدتهاست توسط دارودستۀ مصباح یزدی و هیئت موتلفه ترویج میشود. صحبتهایی که طرفداران جمهوری ناب و حکومت اسلامی کردهاند همه در این راستاست. عدهای هم در سالهای گذشته مخالفت خود را با این تفکر اظهار کردند اما آنقدر به یک دعوای طلبهای تقلیلش دادهاند که این اژدها هم کم کم به سن بلوغ رسید.
اما حالا چه باید کرد؟ با اوضاع فعلی عزل کردن ولی فقیه به تنهایی دردی را درمان نمیکند. پس باید پیش از آن مجلس خبرگانی که غیرخبرهگی خود را ثابت کرده و چنین شخصی را به رهبری برگزیدهاند و نه تنها از او انتقاد نمیکنند بلکه مرتب نامهای «فدایت شوم» مینویسند، را عزل کرد. آخر کدام آدم عاقل و دلسوز و خبرهای، چنین کسی را که زمینه ساز قتل و زندان و شکنجه و اعدام و تجاوز است را از سوی خدا و پیامبر و معصومین میداند و در این سمت ابقا میکند. اشک تمساح ریختن به حال جوانانی که در خوابگاه دانشگاه و در کشتارگاه کهریزک در خون خود غلطیدند که نشان رهبری نیست. چرا که یک ماه نگذشته همه متهمین این قتلها تبرئه شدند. شاید پیش خود فکر کردهاند این هم مثل واقعه ۱۸ تیر است که سردار نقدیش امروز معتمد السلطنه شده است.
بعد از عزل ناخبرهگان نوبت شورای نگهبان است. از آنجا که تایید صلاحیت کاندیداهای دور جدید خبرگان رهبری به عهدۀ شورای نگهبان است، و با توجه به اینکه شورای نگهبان ثابت کرده خائنترین نگهبانان به رأی ملت و شرع مقدس و قانون اساسی است، آن را هم عزل باید کرد.
میماند علی و حوضش. ما هم میدانیم که این آقا نه مشروعیت دارد نه مقبولیت. نه چیزی از بالا نصیبش شده و نه ما از پایین چیزی نصیبش میکنیم. برود چپقش را بکشد!
رأی من «جمهوری دموکراتیک ایران»
۱۳۸۸ آبان ۲۲, جمعه
چند نکته فکاهی در اخبار هفتههای اخیر- آبان ۸۸
محمد نوریزاد در نامه دوم خود به خامنهای نوشت:
”برای اولین بار در تاریخ سی ساله عمر انقلاب، و در مراسم روز قدس و سیزده آبان امسال، نه اسراییل از ما ترسید و نه آمریکا ، و البته کشوری که بسیار ترسید ، کشور خود ما بود . با آنهمه تسلیحات رسمی و غیر رسمی که برای مقابله احتمالی مردم معترض به خیابانها آورده بودیم . این هشداری است برای همه ما که خواهان فردایی بهتر و شایسته تر برای این نظامیم .
* البته منظور ایشان از «ترسیدن کشور خود ما» در واقع ترسیدن حاکمین کشور خود ما بود.
”برای اولین بار در تاریخ سی ساله عمر انقلاب، و در مراسم روز قدس و سیزده آبان امسال، نه اسراییل از ما ترسید و نه آمریکا ، و البته کشوری که بسیار ترسید ، کشور خود ما بود . با آنهمه تسلیحات رسمی و غیر رسمی که برای مقابله احتمالی مردم معترض به خیابانها آورده بودیم . این هشداری است برای همه ما که خواهان فردایی بهتر و شایسته تر برای این نظامیم .
* البته منظور ایشان از «ترسیدن کشور خود ما» در واقع ترسیدن حاکمین کشور خود ما بود.
**************************************
منوچهر متکی وزیر امور خارجه گفت: در خصوص شيعيان يمن؛ برخوردهای سرکوب گرایانه با مردم، تبعات بسیار نامناسبی خواهد داشت
امروز: به گزارش ایلنا، متکی این اظهارات را در مراسم تودیع و معارفه سخنگویان وزارت امورخارجه (۱۹ آبان ۸۸) بیان داشت و افزود قویا هشدار می دهیم که ارسال کمک مالی و تسلیحاتی به گروه های افراطی و تروریستی و برخوردهای سرکوب گرایانه با مردم، تبعات بسیار نامناسبی خواهد داشت.
* خوانندگان ایشان توجه داشته باشند که ایشان مسئول امور خارجه است و آنچه مشابه یمن در داخله اتفاق میافتد در حیطه مسئولیت آق منوچ نیست.
**************************************
منوچهر متکی وزیر امور خارجه گفت: در خصوص شيعيان يمن؛ برخوردهای سرکوب گرایانه با مردم، تبعات بسیار نامناسبی خواهد داشت
امروز: به گزارش ایلنا، متکی این اظهارات را در مراسم تودیع و معارفه سخنگویان وزارت امورخارجه (۱۹ آبان ۸۸) بیان داشت و افزود قویا هشدار می دهیم که ارسال کمک مالی و تسلیحاتی به گروه های افراطی و تروریستی و برخوردهای سرکوب گرایانه با مردم، تبعات بسیار نامناسبی خواهد داشت.
* خوانندگان ایشان توجه داشته باشند که ایشان مسئول امور خارجه است و آنچه مشابه یمن در داخله اتفاق میافتد در حیطه مسئولیت آق منوچ نیست.
**************************************
ذوالنور جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه ادعا کرد؛ ولايت فقيه در چارچوب قانون اساسي نيز نميگنجد
این را برای ثبت در تاریخ میگذارم تا بلاهت و سفاحت اینان روزی از یاد نرود
------
امروز به نقل از جرس: مجتبي ذوالنور جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران ادعا کرد که "در نظام اسلامي، ولايت و مشروعيت ولي فقيه از سوي خداوند، پيامبر و معصومين است و اينگونه نيست كه مردم به ولي فقيه مشروعيت بدهند تا هر زمان كه بخواهند او را عزل كنند."
به گزارش جرس، وی که پنجشنبه شب برای مبلغان "نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاهها" در قم سخنرانی می کرد همچنین گفت: "مشروعيت ولي فقيه از بالاست و مقبوليت آن از سوي مردم ميباشد".
ذوالنور ضمن سخنانش این ادعا را نیز طرح کرد که ولی فقیه به نظام مشروعیت می دهد و گفت: "سيستم حكومتي اسلام برخلاف سيستم حكومتي غرب برگرفته از شرع مقدس و دين مبين اسلام است و به همين خاطر است كه ولي فقيه نيز به اين نوع نظامها، مشروعيت ميدهد."
جانشین نماینده آیت الله خامنه ای در سپاه پاسداران، عزل ولی فقیه از جانب مردم یا مجلس خبرگان رهبری را غیر ممکن دانست و گفت: "مردم زمينه اجرايي شدن ولايت فقيه را فراهم ميكنند و آنها با انتخاب فقهاي مجلس خبرگان رهبري، اين اقدام را انجام ميدهند واعضاي مجلس خبرگان نيز ولي فقيه را نصب نميكنند بلكه ايشان را كشف ميكنند و اينگونه نيست كه آنها هر زمان كه بخواهند ميتوانند ولي فقيه را عزل نمايند."
ذوالنور گفت: "نه تنها اصل ولايت فقيه قابل انكار نيست بلكه مطلقه بودن آن را نيز به حكم عقل تجويز شده است ولي معناي مطلقه بودن اين نيست كه ولي فقيه در همه امور مردم دخالت كند بلكه به اين معنا ميباشد كه ولي فقيه در همه امور داراي اختياراتي باشد كه نيازهاي جامعه اسلامي را پاسخگو باشد." وي افزود: "احكام اوليه ثابت است ولي باب احكام ثانويه در دست ولي فقيه است و حتي ولي فقيه نيز ميتواند در احكام اوليه نيز تصرف كند و ولايت فقيه در چارچوب قانون اساسي نيز نميگنجد."
جانشین نماینده آیت الله خامنه ای در سپاه همچنین ادعا کرد که "امام خمینی در جايگاه ولي فقيه، فقط در چارچوب قانون عمل نميكرد بلكه فراتر از قانون عمل ميكرد به عنوان نمونه ايشان چند سال حج را تعطيل كرد و اين تصرف در احكام اوليه بود."
ذوالنور گفت: "ولي فقيه بايد مبسوط اليد باشد تا نيازهاي جامعه را برطرف كند، اين حرف اشتباهي است كه ميگويند ولي فقيه بايد در چارچوب قانون مقيد عمل كند." وي با اشاره به تفاوت سيستم حكومتي اسلامی مورد نظرش با غرب گفت: "مولفه فرهنگ غربي بر پايه سكولاريسم، آزادي بيقيد و شرط و مشروعيت توسط مردم است، آنها معتقدند كه دين نبايد در امور زندگي مردم دخالت كند و مردم نيز به حكومت مشروعيت ميدهند ولي در سيستم حكومتي ما متفاوت است."
جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران همچنين وجود شوراي نگهبان را براي نظام ضروري دانست وگفت"شوراي نگهبان فيلتري است كه شرايط و قانون را با شرع تطبيق ميدهد و اين امري ضروري است." وي افزود: "برخي ميگويند چه نيازي به شوراي نگهبان در كشور وجود دارد ولي بايد بگويم اگر همه نمايندگان مجلس ما هم مجتهد و مرجع تقليد باشند نياز به شوراي نگهبان نيز ضروري به نظر ميرسد." وي اظهارداشت: اگر تفاوت فتوا باشد در مسائل حكومتي فتواي ولي فقيه نافذ است و اين با مسائل عبادي تفاوت دارد و تاکید کرد: "اختيارات ولايت فقيه به اندازهاي است كه امام راحل فرمود اگر مردم رييس جمهور را انتخاب كردند و ولي فقيه حكم او را تنفيذ نكرد حق تصرف در امور را ندارد و اگر تصرف كرد طاغوت است." وي همچنین ادعا کرد که"دموكراسي واقعي درانتخابات خبرگان رهبري در كشور حكمفرما است" و در تشریح دموکراسی واقعی نیز گفت: "نمايندگان خبرگان بدون اينكه هيچ شعاري براي وضعيت اقتصادي و يا مادي و رفاهي مردم سردهند، مردم به آنها رأي مي دهند اين در حالي است كه در ساير انتخابها، نمايندگان و كانديداها با شعارهاي مختلف راي مردم را جذب ميكنند."
------
امروز به نقل از جرس: مجتبي ذوالنور جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران ادعا کرد که "در نظام اسلامي، ولايت و مشروعيت ولي فقيه از سوي خداوند، پيامبر و معصومين است و اينگونه نيست كه مردم به ولي فقيه مشروعيت بدهند تا هر زمان كه بخواهند او را عزل كنند."
به گزارش جرس، وی که پنجشنبه شب برای مبلغان "نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاهها" در قم سخنرانی می کرد همچنین گفت: "مشروعيت ولي فقيه از بالاست و مقبوليت آن از سوي مردم ميباشد".
ذوالنور ضمن سخنانش این ادعا را نیز طرح کرد که ولی فقیه به نظام مشروعیت می دهد و گفت: "سيستم حكومتي اسلام برخلاف سيستم حكومتي غرب برگرفته از شرع مقدس و دين مبين اسلام است و به همين خاطر است كه ولي فقيه نيز به اين نوع نظامها، مشروعيت ميدهد."
جانشین نماینده آیت الله خامنه ای در سپاه پاسداران، عزل ولی فقیه از جانب مردم یا مجلس خبرگان رهبری را غیر ممکن دانست و گفت: "مردم زمينه اجرايي شدن ولايت فقيه را فراهم ميكنند و آنها با انتخاب فقهاي مجلس خبرگان رهبري، اين اقدام را انجام ميدهند واعضاي مجلس خبرگان نيز ولي فقيه را نصب نميكنند بلكه ايشان را كشف ميكنند و اينگونه نيست كه آنها هر زمان كه بخواهند ميتوانند ولي فقيه را عزل نمايند."
ذوالنور گفت: "نه تنها اصل ولايت فقيه قابل انكار نيست بلكه مطلقه بودن آن را نيز به حكم عقل تجويز شده است ولي معناي مطلقه بودن اين نيست كه ولي فقيه در همه امور مردم دخالت كند بلكه به اين معنا ميباشد كه ولي فقيه در همه امور داراي اختياراتي باشد كه نيازهاي جامعه اسلامي را پاسخگو باشد." وي افزود: "احكام اوليه ثابت است ولي باب احكام ثانويه در دست ولي فقيه است و حتي ولي فقيه نيز ميتواند در احكام اوليه نيز تصرف كند و ولايت فقيه در چارچوب قانون اساسي نيز نميگنجد."
جانشین نماینده آیت الله خامنه ای در سپاه همچنین ادعا کرد که "امام خمینی در جايگاه ولي فقيه، فقط در چارچوب قانون عمل نميكرد بلكه فراتر از قانون عمل ميكرد به عنوان نمونه ايشان چند سال حج را تعطيل كرد و اين تصرف در احكام اوليه بود."
ذوالنور گفت: "ولي فقيه بايد مبسوط اليد باشد تا نيازهاي جامعه را برطرف كند، اين حرف اشتباهي است كه ميگويند ولي فقيه بايد در چارچوب قانون مقيد عمل كند." وي با اشاره به تفاوت سيستم حكومتي اسلامی مورد نظرش با غرب گفت: "مولفه فرهنگ غربي بر پايه سكولاريسم، آزادي بيقيد و شرط و مشروعيت توسط مردم است، آنها معتقدند كه دين نبايد در امور زندگي مردم دخالت كند و مردم نيز به حكومت مشروعيت ميدهند ولي در سيستم حكومتي ما متفاوت است."
جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران همچنين وجود شوراي نگهبان را براي نظام ضروري دانست وگفت"شوراي نگهبان فيلتري است كه شرايط و قانون را با شرع تطبيق ميدهد و اين امري ضروري است." وي افزود: "برخي ميگويند چه نيازي به شوراي نگهبان در كشور وجود دارد ولي بايد بگويم اگر همه نمايندگان مجلس ما هم مجتهد و مرجع تقليد باشند نياز به شوراي نگهبان نيز ضروري به نظر ميرسد." وي اظهارداشت: اگر تفاوت فتوا باشد در مسائل حكومتي فتواي ولي فقيه نافذ است و اين با مسائل عبادي تفاوت دارد و تاکید کرد: "اختيارات ولايت فقيه به اندازهاي است كه امام راحل فرمود اگر مردم رييس جمهور را انتخاب كردند و ولي فقيه حكم او را تنفيذ نكرد حق تصرف در امور را ندارد و اگر تصرف كرد طاغوت است." وي همچنین ادعا کرد که"دموكراسي واقعي درانتخابات خبرگان رهبري در كشور حكمفرما است" و در تشریح دموکراسی واقعی نیز گفت: "نمايندگان خبرگان بدون اينكه هيچ شعاري براي وضعيت اقتصادي و يا مادي و رفاهي مردم سردهند، مردم به آنها رأي مي دهند اين در حالي است كه در ساير انتخابها، نمايندگان و كانديداها با شعارهاي مختلف راي مردم را جذب ميكنند."
۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه
بیانیه شماره ۱۴ میرحسین موسوی در آستانه سیزدهم آبان
Image via Wikipedia
کلمه: مهندس میرحسین موسوی در آستانه ی یوم الله سیزدهم آبان بیانیه ای خطاب به ملت شریف ایران صادر کرد . به گزارش “کلمه” متن کامل این بیانیه به شرح زیر است.بسم الله الرحمن الرحیم
در تاریخ معاصر ما سیزدهم آبان یادآور سه حادثه است. در نخستین از این رویدادها امام خمینی از ایران تبعید شد و نهضت در فترتی سیزده ساله فرورفت. رژیم شاه پس از به دست آوردن چنین نتیجهای باید خود را شماتت کرده باشد که چرا این راه حل ساده را پیش از آن به کار نبست. یک قیام بود و یک امام که وقتی از صحنه دور شد دیگر چیزی از شور تحولخواهی باقی نماند. آیا به راستی امام خمینی در حرکتی که آغاز کرد تنها بود؟ هرگز چنین نبود، زیرا هرگز چنین نیست که یک فرد بتواند به تنهایی در صحنه جامعه تحولات نمایان ایجاد کند. پیروان او بسیار بودند، اما آنان شبیه به یارانی نبودند که سالها بعد پیرامونش را گرفتند، آن زمانی که گفت «رهبر ما آن طفل سیزده ساله است …»
دومین سیزدهم آبان روز رهبران سیزده ساله است؛ دانشآموزانی که برای تظاهرات در محوطه دانشگاه تهران گرد آمده بودند و مورد یکی از سبعانهترین کشتارها قرار گرفتند. تجربه رژیم از حوادث دهه چهل بود که موجب چنین حرکات خونینی شد. تصور بر آن بود که اگر با همان قاطعیت گذشته عمل کنند از نو به همان نتایج خیرهکننده دست مییابند، حال آن که زمینه اجتماعی کاملا تغییر کرده بود؛ زمین تغییر کرده بود و زمان تغییر کرده بود و مهمتر از آن جان انسانها تغییر کرده بود. دیگر حکومت شاهنشاهی با یک امام تنها روبرو نبود. این بار کسانی گرد او جمع شده بودند که شاید به اندازه پدرانشان او را نمیشناختند یا سخنانش را نشنیده بودند، اما به اندازه امام خود شور در سینه داشتند؛ آنها همچون پدرانشان برای به راه افتادن لازم نبود که پیدرپی شماتت شوند.
درباره سومین سیزده آبان بسیار گفته شده است، تا جایی که بعید است کمترین اطلاعی از آن ماجرا ناگفته مانده باشد؛ از جمله آن که در این رویداد امام از دانشجویان مسلمان پیروی کرد. ظاهرا این دانشجویان بودند که خود را پیرو خط امام میخواندند، اما در واقع این امام بود که حرکت آنان را دنبال نمود. قطعا هیچیک از رهبران و فرماندهان انقلاب در شکل دادن به آنچه در این روز اتفاق افتاد نقشی نداشت. حتی خود دانشجویان تصور میکردند بعد از چند روز حادثه تمام میشود و به خانههایشان باز میگردند. ولی امام این رویداد را پیگیری کرد و آن را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نامید. تنها امامی که درد یک سکوت سیزده ساله را چشیده باشد میداند که جامعهای شکلیافته از چوبهای فرمانبر و خشک از خود جوششی ندارد و حیات پاکیزهای ندارد. او مردم را رهبر میپسندید، زیرا میدانست که گذر از یک گردنه تاریخ برای سعادت هیچ ملتی کافی نیست. آنان باید از چنان خودانگیختگی و بصیرتی برخوردار شوند که در هر عصری و نسلی بتوانند راه را از بیراهه بشناسند و بپیمایند. مردم ما امروز رهبرانند و این همان آرزوی بزرگی است که امام برای آنان داشت. او ما را دعوت کرد به سوی آن چیزی که ما را زنده میکرد.
آنک سیزدهم آبان، این سبزترین روز سال دوباره از راه میرسد. آیا امروز قابلتصور است که حرکت مردم بر اثر بازداشته شدن همراهی از همراهی خاموش شود؟ اگر اینگونه باشد دستاوردهای چهل و پنج سال تاریخ معاصر خود را از دست دادهایم، و اگر چنین نباشد این نشانهای از ریشههای انقلابی ماست. ما به اتکای این ریشههاست که سبز شدهایم، ریشههایی که اگر از آنها دور شویم به همان چیزی تنزل خواهیم کرد که مخالفان مردم آرزو میکنند. به این خاطر است که جا دارد با هر تلاش افراطی در این جهت برخوردی احتیاطآمیز داشته باشیم.
حرکت ما از واگذار کردن اسلام به جبهه خرافهپرستان و سپردن انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان، از ناچیز شمردن میراث و میوه مبارزات یکصدساله مردم ایران و جایگزین کردن آن با تصوراتی گنگ، و از جدایی و بیگانگی نسبت به ریشههای تاریخیاش نفع نمیبرد، و اگر برخی دولتهای بیگانه بر ترویج چنین تمایلاتی اصرار دارند شاید در این کار سودی ملاحظه میکنند. آنها اگر لازم باشد با وجدانی آرام بر سر جنبش امروز ایرانیان پشت میز معامله مینشینند و به همان مقدار آزادی و توسعه سیاسی که در کشورهای همسایه وجود دارد برای ملت ما قناعت میکنند و در این قناعت قابل سرزنش نیستند. این ما هستیم که اگر مصالح خود را به درستی تشخیص ندهیم باید ملامت شویم.
این روزها هر نگاهی که به نگاهی میافتد از پیروزی میپرسد. کی به آن میرسیم؟ چه چیز ما را به آن میرساند؟ کدام قدم و اقدام آن را به پیش میاندازد؟ و چه چیز آن را کمال میبخشد؟ تمامی وجود ما دعا و سوال است و وعده خداوند که فرمود هر آنچه مسئلت کنیم مقداری از آن را اجابت خواهد کرد. و آتاکم من کل ما سالتموه. (و از هرآنچه از او خواستید به شما داد). همین که خواستهای در جامعه متولد میشود دیگر هیچ کس قادر نیست از برآورده شدن آن ممانعت کند و دولتها تنها میتوانند بر مقادیری چون زمان و میزان و شکل تحقق آن تاثیر بگذارند.
آیا ما هم میتوانیم بر این مقادیر اثر داشته باشیم؟ آری. المعروف بقدر المعرفه؛ انسانها به قدری که بصیرت و آگاهی از خود به نمایش میگذارند در خور نیکوییها قرار میگیرند. کما این که در این چند ماه مردم ما بیش از آن که از رنجهای خود گنج به دست آورده باشند از برکات خردمندی خود بهرهمند شدهاند.
راه سبز ما یک مسیر عقلانی است و این یک بشارت است، زیرا نشان میدهد که ما تا انتها بر سر خواستههای خود مستحکم خواهیم ایستاد. اگر دچار تندروی و رفتارهای افراطی بودیم شک نکنید که با دستانی خالی از نیمۀ راه باز میگشتیم، زیرا افراط راه را برای تفریط باز میکند. اگر برای قبول این حقیقت به مثال نیاز دارید به سیاست خارجی دولتمردان بنگرید. همان وقتی که آنان مناسبات بینالمللی کشور را به اغراض تبلیغاتی آلوده کردند و از خردورزی و متانت کناره گرفتند میشد حدس زد که به زودی مصالح بلندمدت مردم را به هیچ معامله خواهندکرد. شانزده سال پیش از این تهیه سوخت برای تاسیسات هستهای تهران امری بود که نه مسئولان و نه رسانهها انجام آن را یک خبر مهم تلقی نمیکردند. امروز قسمت اعظم محصول فعالیتهای هستهای کشور ،که این همه جاروجنجال به خود دیده و چندین تحریم برای ملت به همراه آورده است، گویا باید برای تامین همین نیاز ساده تحویل کشورهای دیگر شود، شاید بعدها لطف کنند و اندکی سوخت در اختیار ما بگذارند. آیا این یک پیروزی است؟ یا یک تقلب آشکار، که چنین تسلیمی فتحالمبین نامیده شود؟
دولتمردان نه مشکلات جهان را حل کردند و نه بر حقوق تردیدناپذیر ملت خود تاکید نمودند، که با گشادهدستی از این حقوق عقب نشستند. آنها نشان دادند که حتی در تسلیم شدن و کرنش کردن افراطگرند. حتی اگر با تلاش دلسوزان از واگذاری دستاوردهای کشور در زمینه انرژی صلحآمیز هستهای جلوگیری شود از عواقب افراط و تفریطهای دولتمردان ایمن نشدهایم، زیرا رفتارهای آنان زمینه را برای اجماع بین المللی جهت اعمال تحریمها و فشارهای بیشتر به ملت ما فراهم کرده است.
چیزی که ما میتوانیم از این ماجرا بیاموزیم آن است که خود دچار افراط نشویم. دیر یا زود – بلکه به امید خدا بسیار زود – مخالفان مردم صحنه را ترک میکنند. آیا آن روز باید کشوری تخریب شده برای ملت باقی بماند؟ آن چیزی که امروز باید نگران آن باشیم مصالح کشور است، زیرا کشور جز صاحبان اصلیاش کسی را ندارد که در این باره ابراز نگرانی کند. ساختن فردا را باید از امروز آغاز کنیم. باید برای فردا چنان مهیا باشیم که اگر همین فردا از راه رسید یکه نخوریم. باید هریک از ما مردم نه فقط نقش پیشوایی که مسئولیت آن را نیز بر عهده خود احساس کنیم.
تاکید بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی یک راهبرد کلیدی برای ساختن فرداست. با چنین راهبردی ما در تاریکی قدم نمیگذاریم و میراثهای به جا مانده از مبارزات نسلهای پیشین را به هیچ تقلیل نمیدهیم. و هر آنچه از آرمانها و خواستههایمان که جا بماند با زندگیهای خود آن را به دست میآوریم، زیرا ساختار ظاهری هرگز تمام آن چیزی، بلکه قسمت اصلی آن چیزی نیست که در جامعه واقعیت دارد. بخش اصلی این واقعیت زندگیهای ماست. دستگاه ظاهری میتواند فرزندان انقلاب را همچون تبهکاران دستگیر کند و لباسهای تحقیرآمیز بر قامتشان بپوشاند و مردم میتوانند با نگاهشان از آنان قهرمان بسازند و به آنان افتخار کنند. در این رودررویی کدامیک برندهاند؟ دستگاه ظاهری میتواند آنان را در دادگاههای نمایشی محکوم کند و نگاه مردم میتواند آنان را در پیشگاه وجدان خویش حاکم بداند. به راستی کدامیک از این دو در واقعیت جامعه حکومت میکنند؟ دستگاه ظاهری با برخوردهای توهینآمیز خود خانوادههای آنان را سرافکنده و خوارشده میخواهد و نگاههای مردم آنان را در عین تلخکامیهایی که میچشند سربلند میبیند. کدامیک از این دو نگاه بر احساس این خانوادهها چیره است؟ دقت کنید که تنها در نگاه مردم این همه قدرت وجود دارد و تا اینجای کار هنوز حرفی از دیگر تواناییهای آنان نگفتهایم. دستگاه ظاهری میتواند برای این خانوادهها تنهایی و عسرت تدارک ببیند و مردم میتوانند آنان را در آغوش بگیرد؟ به راستی کدامیک از این دو بر کار خود غالبند؟ دستگاه ظاهری میتواند دانشجویان غریب را به جرم ابراز عقیده از خوابگاه محروم کند و معیشت آنان را در تنگنا قرار دهد و شبکههای اجتماعی میتوانند با حمایتهای خود از آنان پشتیبانی کنند. تاثیر اقدام کدامیک از آنها بیشتر است؟ به راستی کدامیک از آنها قدرتمندتر است؟ بلکه اساسا تقابلی میان این دو وجود ندارد؛ یکی هست و دیگری نیست، زیرا این زندگیهای ماست که به هر امری در نظم ظاهری جامعه معنا میبخشد. ما در چند ماه گذشته نه با شکستن این نظم، که با تغییر معنا دادن به آن از راه زندگیهایمان صحنه جامعه را تغییر دادیم. ما چه نیازی به شکستن این نظم داریم در حالی که در هر شرایطی این ما هستیم که با زندگیهای خود به آن جهت میدهیم.
بعد از این نیز راه ما این است. در شرایطی که اصول متعدد قانون اساسی بتوانند بیمحابا معطل بمانند حقیقت آن است که فرقی میان قانون خوب و بد وجود ندارد. ساختار سیاسی کشور اگر بهترین نظم ممکن باشد به چه کار میآید اگر زندگیهای ما به آن اعتبار نبخشد، یعنی معنی برایش تدارک نبیند، آن را تنفیذ نکند و اجرای بدون تنازل آن را مطالبه ننماید؟ به همین ترتیب اگر این ساختار واجد اشتباهات و عقب افتادگیهای واضح بود ما تنها در صورتی میتوانستیم آن را اصلاح کنیم که نخست معنای آن را اصلاح میکردیم و این کار را با زندگیهای خود انجام میدادیم.
البته بسیارند ملتهایی که این توانایی خود را به جا نمیآورند و ترجیح میدهند قدرت را به قدرتمندان وابگذارند. آنها در جامعه خود پیشوا نیستند، ولی مردم ما هستند.
سیزدهم آبان میعادی است تا از نو به یاد آوریم که در میان ما مردم رهبرانند. این روز عزیز را به ملت ایران تبریک میگویم و برای گروهی از آفرینندگان این مناسبت که اینک در بندند و دیگر اسیران نهضت سبز از خداوند آزادی، شکیبایی و پاداشی متناسب با نیتهای بلندشان آرزو میکنم.
میر حسین موسوی
اشتراک در:
پستها (Atom)