۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

مباحثه در باب توبه سياسي

روزنامه اطلاعات
پنجشنبه 12 شهريور 1388

ـ شما هم ديديد همكلاسي‌ها؟ تلويزيون بارها و بارها سخنان كساني را منتشر كرد كه خودشان به گناهان و خطاهايشان اقرار مي‌كردند و مي‌گفتند سياست و انتخابات و رخدادهاي جامعه را سال‌هاي سال به گونة ديگري مي‌ديده و مي‌فهميده‌ايم ولي حالا به اين حقيقت پي برده‌ايم كه گمراه بوده‌ايم. چقدر خوب است كه انسان اگر جايزالخطاست، سليم‌النّفس و صادق‌القول و سريع‌القبول باشد و از توبه و بازگشت و پشيماني ابايي نداشته باشد. نه مثل حافظ كه توبه و انابه‌اش هم رندانه است و درواقع شروع دوبارة خطاكاري و خلاف‌كاري است.

كرده‌ام توبه به دست صنمي باده‌فروش
كه دگر مي نخورم بي‌رخ بزم‌آرايي!

«قادر»‌، اين حرف‌ها را با ذوق و شوق بسيار خطاب به همدرس‌هايش بر زبان مي‌آورد و آنان را به استماع يا مطالعه آنچه از تلويزيون پخش شده بود يا روزنامه‌ها آن را منتشر كرده بودند، دعوت مي‌كرد.

امّا همكلاسي‌اش «حكيم» رو به وي كرد و گفت: آيا تا به حال هيچ انديشيده‌ايد كه چطور ممكن است آدميزاده‌اي در فاصله مثلاً بيست روز ناگهان عقايد بيست‌ساله‌اش را كنار بگذارد و صدوهشتاد درجه يا كمتر و بيشتر(!) تغيير عقيده بدهد؟ معمولاً هر عقيده‌اي به همان اندازه كه براي شكل‌گيري و پديدآمدنش وقت لازم داشته، براي تغيير و به‌ويژه دگرگوني اساسي‌اش نيز علي‌القاعده به همان مقدار وقت نياز دارد. نظريّه و اخلاق و رفتار و عقيده و تحليل و تفسير، لباس نيست كه به سرعت بتوان انتخاب كرد و پوشيد. تازه،‌ انتخاب همان لباس هم، در آداب و اخلاق و عادات و تربيت‌هايي ريشه دارد كه براي آن سال‌هاي بسيار صرف شده است. آدم‌ها حتي براي تغيير لباس هم حدود و قيود خاصّي را مراعات مي‌كنند. في‌المثل كسي كه سال‌ها در كسوت عربي زيسته، صرف‌نظر از استثناي تفنّن و تفريح يا مصلحت و ضرورت معقول موّقت، چگونه ممكن است ناگهان براي هميشه لباس اسكاتلندي يا سرخ‌پوستي يا اسكيمويي بپوشد و (مهمتر از آن) نسبت به پوشش پيشين كه نمادي از هوّيت وي بوده است، كاملاً بدگويي و تندگويي هم بكند؟

در همين كشور و همين عصر (ايران و تاريخ معاصر) مي‌دانيم كه در برابر تغيير لباس چه مقاومت‌هايي صورت گرفته است. وقتي حكايت تغيير لباس چنين است، حكايت تغيير عقيده و ايدئولوژي و نظريّه و جهانبيني و جامعه‌بيني و ديدگاه و تحليل و تفسير چگونه خواهد بود؟ مگر اين رخداد را هم مصداق معجزة «اَمسَيتُ عربيّاً و اَصبَحتُ كُرديّا» بدانيم!

سكوت بچه‌هاي كلاس بحث و فحص، نشان مي‌داد كه در بحر انديشه شناور شده‌اند و آنچه را مي‌شنوند با ميزان عقل خويش سبك سنگين مي‌كنند.

«منصور» سر از گريبان تفكر برآورد و پرسيد: مگر در كتاب‌هاي بسياري از علما و دانشمندان نخوانده‌ايد كه به صورت مكرّر در ميانة ميدان بحث و فحص علمي و فقهي مي‌گويند «نَحنُ اَبناءُ الدّليل»؟ ما فرزندان دليل و برهانيم. بسيار خوب، اين واقعه، امر عجيب و غريبي نيست كه عده زيادي از كژبينان و كژانديشان وقتي با دليل و برهان قوي و قاطع روبرو مي‌شوند، قوة عاقله‌شان به كار مي‌افتد و تحت تأثير قرار مي‌گيرد و آنگاه آنان «ابناءُالدّليل» مي‌شوند و بدين ترتيب فرزندان برهان دوباره متولّد مي‌شوند. كژبيني و كژانديشي در اينجا ناسزا و ناروا نيست، بلكه كلمه‌اي براي بيان يك نوع نگاه كردن و اشتباه ديدن است. تبيين صفت است و اشاره به عينك است. مگر مولانا نفرمود:

پيش چشمت داشتي شيشه‌يْ كبود
زين سبب،‌ عالم كبودت مي‌نمود؟

...شيشه كبود، عينك دودي ويژه‌يي است. بيننده از پشت چنين ويتريني، به همه چيز رنگ مي‌زند. و همه چيز را به حالت كبودي و دودي مي‌بيند. امّا اگر كسي در وادي استدلال و اقامه برهان بسيار توانمند باشد و نفس گرم هم داشته باشد، با قدرت علمي و منطقي مي‌تواند اين شيشه كبود و اين عينك دوداندود را از روي چشم و از روي مغز وي بردارد و حقيقت را به وي نشان دهد. حقيقت همان است كه فروغي اشاره مي‌كند:

با صد هزار جلوه برون آمدي كه من
بـا صـد هـزار ديـده تـماشـا كنم ترا

حرف و حديث بچه‌هاي كلاس با شعر درآميخته بود. «نادر» به آنان گفت: شعر مي‌گوييد يا دليل مي‌آوريد؟ اولاً اين بيت فروغي، خودش به چندگانگي و چندگونگي ديدگاه‌ها توجه مي‌دهد و مي‌گويد: حقيقت صدهزار جلوه دارد نه يك جلوه و يك مصداق و حقيقت‌بينان جهان نيز صدهزار ديده دارند، نه يك ديده و يك ديدگاه. ما هم نبايد از همگان چنين توقّعي داشته باشيم.

ثانياً استدلال قوي و اقامه برهان قاطع بسيار عالي است، امّا چرا اين استدلال و اين اقامه برهان فقط در حالت حبس يعني پس از قرار گرفتن شنونده و بيننده در محبس است كه ثمر مي‌دهد؟ آيا بهتر نيست كه اين برهان اثرگذار و اين دليل ثمربخش، از دهان اين‌همه دريچه (راديو و تلويزيون و منبر و مطبوعات و مدرسه و مسجد) براي همة گم‌كرده‌راهان و فريب‌خوردگان تبيين شود، تا به جاي ده نفر يا بيست نفر يا پنجاه نفر، اين توفيق را پيدا كند كه ده هزار و بيست هزار و پنجاه هزار شنونده و بيننده را در حالت آزاد و غيرمحبوس و داراي امكان كامل انتخاب و گزينش، به راه راست و درست هدايت كند؟ همچنين آيا بهتر نيست كه از نخستين لحظه بازداشت يك متهم تا واپسين لحظه حضورش در دادگاه يعني از همه آن لحظه‌هاي اثرگذار و ثمربخش استدلال و مباحثه و اقامه برهان و گفت‌وگوي متقابل او و ديگران، فيلم كامل و عاري از هر گونه حذف و تغيير گرفته شود و سپس منتشر گردد تا همه بيننده‌ها و شنونده‌هاي جامعه با گوش خود بشنوند و با چشم خود ببينند كه چگونه يك انسان متعصّب و معتقد به ديدگاه‌هاي خود، فقط با قدرت منطق و برهان و دليل تا پنجاه و صد و صدوهشتاد درجه عوض مي‌شود و به ديدگاه‌هاي مخالفان سابق خود ايمان مي‌آورد. واقعاً چنين رويّه‌يي بهتر نبود؟ و راه را بر شبهه و شايعه و شنيده و ناشنيده نمي‌بست؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر