۱۳۸۸ شهریور ۱۷, سه‌شنبه

چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند

گوشه‌ای از نامۀ زهرا باکری- خواهر شهیدان علی، مهدی و حمید باکری به نقل از سایت كلمه:

بسم الله الرحمن الرحيم‌

اینجانب خواهر سه شهید هستم. در زمان رژیم شاهنشاهی برادر بزرگم شهید و برادر دیگرم به حبس ابد محکوم شد. دو برادر دیگرم نیز در حکومت جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند .30 سال از عمرم را در حکومت ستمشاهی و 30 سال باقی را در جمهوری اسلامی سپری کردم.

در زمان رژیم شاهنشاهی که برادر بزرگم اعدام شد و برادر دیگرم در زندانهای قصر، اوین، عادل آباد شیراز، قزل قلعه و زندان ارومیه زندانی بود، ما و مردمی چون ما این حق را داشتیم که با حقوق دانان بین المللی و نمایندگان سازمان عفو بین الملل و نمایندگان سازمانهای حمایت از زندانیان دیدار و در مورد زندانیانمان گفتگو کنیم، ولی در حکومتی که به اسم حضرت علی(ع) و امام زمان مزین است، پدران و مادران و همسران زندانیان، حق ندارند از احوال آنان با خبر باشند و هیچ گونه اطلاعی، حتی در مورد محل بازداشت عزیزانشان به آنان داده نمی شود و خانواده ها حق بازگو کردن وضعیت بد زندانیانشان در زندانها را با هیچ مقام و مسوولی ندارند؟؟!!!
آقایانی که در مصدر امور تکیه زده اید کمی انصاف داشته باشید و وضعیت زندانهای ستمشاهی، که ظاهرا عده ای از شما آنها را دیده اید، را با وضع زندانهای مملکت اسلامی امروز مقایسه کنید. بعد از اعدام برادر بزرگم علی باکری، خانواده برای او مجلس ختم گرفت. مراسم هفتم و چهلم را هم دائی هایمان در تهران گرفتند.

چند ماه بعد از اعدام برادرم من در آموزش و پرورش استخدام رسمی شدم، خواهر کوچک ترم در راس مدیریت آموزشگاه عالی آموزش و پرورش استخدام شد ، برادرم مهدی در کنکور دانشگاه پذیرفته شد و نظام شاهنشاهی هیچ گونه مزاحمتی برای ما ایجاد نکرد.

آیا واقعا امروز نیز اوضاع خانواده های قربانیان همین طور است؟!!

برادر من با بانگ الله اکبر به پای چوبه ی دار رفت، اما رژیم شاه برای اثبات حقانیتش از او استفاده نکرد.

شما را به خاطر خدایی که نامش را به زبان دارید اما به گفته هایش عمل نمی کنید، کمی به خود آئید و فکر کنید رفتار شما با کدامیک از قوانین بشری مطابقت دارد؟!! ...

(متن کامل اين بيانيه را در اینجا بخوانید)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر