اما آنرا در «میرزا نوشتها» میگذارم چون سراسر حرف دل من است.
-------------------------------
مقدمه موج سبز آزادی:
محمد نوریزاد، نویسنده سابق کیهان، چند مدتی است که شجاعتی کمنظیر به خرج داده و افکار گذشتهی خود و رفتار امروز برخی دوستان سابق خود را یکجا به نقد میکشد و با قلمش نشان میدهد که این رفتارها تا چه حد با آرمانهای مورد ادعا، فاصله دارد. نکتهی جالب در اینجاست که تحول فکری آقای نوریزاد، نه در زندان و سلول انفرادی، بلکه در عالم بیرون و با بریدن آگاهانه از پست و مامهایی که امثال او میتوانستند به دست بیاورند، روی داده است. متن یادداشت جدید نوریزاد را که در بلاگش منتشر شده، بخوانید:
---------------------------------

چندروزی است که به دلیل واژگونی اتومبیل فیلمی که می ساختیم در سراشیب یک رودخانه، کارم به بیمارستان و اورژانس و پزشک و پرستار و رسیدگی به زخمی های این حادثه گره خورده است. شاید بیمارستان تازه تاسیس کاشانی شهرکرد درنوع خود کم نظیر باشد. اما آنچه که یک بیمارستان را به جایگاه واقعی اش راه می برد، کیفیت ساختمان و تجهیزات آن نباشد. مهم: چرخش علم و ادب و کرامت انسانی است که تا رسیدن به آن، فکر می کنم هنوز راه درازی را باید بپیماییم. پزشکی که ابتدایی ترین منش مواجهه با یک بیمار را نمی داند و مثل یک عبوس تلخ چهره و ترش زبان با اطرافیان بیمار و خود بیمار رفتار می کند، پزشک وامانده ای است که افق خواستهای او هرگز سلامتی بیمارانش نیست. او به دنبال فرصتی است که او را به باقیات الصالحات یک موقعیت چشم نواز برساند. این خصلت تلخ زبانی و بی ادبی و غرور بی دلیل پزشکان را در مواضع دور کشور بیشتر می توان یافت. پزشکی که هیچوقت فرصتی برای پاسخگویی به سئوال های مراجعین خود ندارد. پزشکی که برای یک لبخندش باید چیزی در ترازویش نهاد. پزشکی که ناگهان با ورود یک آشنا، سیستم ترشرویی اش بهم می ریزد و یک زبانی می ریزد بیا و ببین. پزشکی که در آن غوغای شلوغی بیمار و همراهان و هول وهراس، باید برایش دل سوزاند و به بخشی از آن عبوسی اش حق داد. پزشکی که داستان زیرمیزی، بساط رایج او را بهم می ریزد و او را برسر مهر و شوق می آورد.
داستان انقلاب مخملی هم بهمین نحو است. آنان که مشتاق انقلاب مخملی اند، شرف دارند برآنانی که انقلابی خونین را مد نظر دارند. اگر چه یک انقلاب خونین نیز در وقت خود، انتخاب ناگزیری است که جز توسل به آن نشود به مقصود رسید . اما در این روزگار از عمر انقلاب اسلامی، پناه بردن به انقلاب مخملی شاید پسندیده ترین راهکار و درست ترین انتخاب باشد.
من شخصا انقلاب مخملی را به این شکل معنا می کنم: انقلابی که بدون خون و خونریزی، به رویه های نامبارک پیشین اعتراض کند و برای دستیابی به رویه های مبارک حکومتی تلاش کند. این انقلاب ، نه تنها مزموم و ناپسند نیست، بلکه عین درستی و پناه بردن به سنت های ناب الهی است. یک امربه معروف و نهی از منکر میدانی است.
انقلاب مخملی من می گوید: آدمهای هیچ نفهم و پخمه باید از مدار حکومت کنار گذارده شوند. اگر چه امام جمعه و وزیر و وکیل و رییس جمهور باشند و نماز شبشان به چهل ستون نور منجر شود. انقلاب مخملی من می گوید : شایستگان و فهیمان و درستکاران و وطن دوستان باید برمنصب ها قرار گیرند، اگر چه با نماز و روزه و ریش و تسبیح نسبتی نداشته باشند.
انقلاب مخملی من می گوید: روحانیان باید مسئولیت دخالت های همیشگی خود را در مواضع حکومت بپذیرند و صرفا به اسم این که به تبشیر و تبذیر می پردازند، دامان خود را از ضایعات ناشی از دخالت های خود برنکشند.
انقلاب مخملی من می گوید: آنانی که دست به بیت المال مسلمین برده اند باید از گردونه اعتماد مردم به دور بیفتند. اگرچه امام جمعه باشند و معدن سنگ سرخ بیدخت فارس را به اسم معلولین زیربغل زده باشند.
انقلاب مخملی من می گوید: این دستگاه قضایی فعلی به درد دوره قاجار می خورد. چرا که درآن عدالت علوی یک طنز متداول است.
انقلاب مخملی من می گوید: غربی ها به دلیل انصاف و عدل و درستی و درستکاری و نظم و انضباط و تمیزی و خوب کارکردن و خوب فکر کردن و اکتشافات واختراعات فراوانشان، در پیشگاه خدای متعال بسیار مقبول تر از مجاوران کربلای معلایی هستند که در آن کثیفی و بی نظمی و بدکاری و بی فکری و بی عدالتی و شلم شوربایی بیداد می کند. اگرچه غربی ها لاابالی و بی حجاب و اهل عیش و نوش و فسق و فجورباشند و کربلاییان اهل ضجه های ممتد و اهل بیتی های داغ و تند و تیز.
انقلاب مخملی من می گوید: مقام علم نه آن چیزی است که در این کشور دست به دست می شود. و مقام مدیریت و تدبیر نه آن چیزی است که در این کشور به سمت دوستان و خاصان احاله داده می شود.
دیشب عجبا که دربیمارستان، چشمم به تلویزیون افتاد که سریال پرستاران را پخش می کرد. سریالی که درآن: پزشکان به کار خود عشق می ورزند و پرستاران برای بیماران خود جان می کنند و دراین گیرو دار، داستان رابطه و آشنا و مقوله زیرمیزی هیچ مشتری ندارد. من با انقلاب مخملی خود می خواهم جولان بیمار و پزشکی و پرستاری کشورم را به آستانه محتوای سریال پرستاران برسانم . بی آنکه دراین انقلاب مخملی پای اسراییل غاصب و آمریکای جنایتکار درکار باشد . عیبی دارد؟
منبع: mohammadnurizad.blogfa.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر